نوشته‌ها و سروده‌های علی عشایری
نوشته‌ها و سروده‌های علی عشایری

نوشته‌ها و سروده‌های علی عشایری

علی عشایری

 

تهران- ایرنا- مؤسسۀ انتشارات دانشگاه تهران، آخرین مجلد از شاهنامه دست‌نویس موزۀ فلورانس را با تصحیح مرحوم استاد عزیزاله جوینی به کوشش علی عشایری منتشر کرد.

به گزارش روز دوشنبه گروه علمی ایرنا از دانشگاه تهران، آخرین مجلد از شاهنامه دست‌نویس موزه فلورانس با تصحیح و شرح مرحوم عزیزاله جوینی، استاد درگذشته دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بعد از ۱۲ سال منتشر و در سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه شده است.

نخستین جلد شاهنامۀ فلورانس با گزارش ابیات در سال ۱۳۷۳ انتشار یافت و به‌تدریج تا سال ۱۳۹۱، هفت جلد این اثر با شرح و نظارت عزیزاله جوینی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در انتشارات دانشگاه تهران چاپ و منتشر شد.

پس از درگذشت جوینی در سال ۱۳۹۱، کیومرث جوینی، فرزند استاد، دست‌نوشته‌هایی از پدر را که شامل تصحیح و شرح ابیات بخش پایانی دست‌نویس مذکور بود، به انتشارات دانشگاه تحویل داد و مشخص گردید که جوینی قسمت پایانی کار را نیز تقریباً به اتمام رسانده بوده است. بر اساس همین دست‌نوشته‌ها، مجلد آخر این کتاب، با همکاری علی عشایری و نظارت دقیق مصطفی موسوی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، به تازگی از سوی انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.

در همین رابطه، در بخشی از مقدمه جلد آخر شاهنامه فلورانس چنین آمده است: درباره انتشار بخش پایانی از روی دست‌نوشته‌های عزیزاللّه جوینی، باید گفت روش کار کلی استاد در تصحیح و شرح ابیات دست‌نویس فلورانس، چنان بوده که ابتدا تمامی ابیات این دست‌نویس را روی کاغذ می‌آوردند و پس از آن، بخش بخش به گزارش و مقابله آنها با چاپ‌های موجود شاهنامه و دیگر دستنویس‌ها می‌پرداختند و در نهایت، نثر هر بخش را به ابتدای آن بخش می‌افزودند؛ متأسفانه پس از شرح بخش پایانی، فرصت نیافتند تا برگرداندن ابیات این بخش به نثر را تکمیل کنند و تنها حدود یک‌سوم ابیات بخش پایانی به نثر برگردانده شده است. این نثر ناتمام مانند مجلّدات دیگر، در این مجلّد نیز پیش از متن اصلی آمده است. باید گفت هنگام نمونه‌خوانی، در دست‌نوشته‌های استاد دخل و تصرف چشمگیر صورت نگرفته و رسم‌الخط ایشان نیز حفظ شده و تنها در اندک موارد ضروری، در حد اصلاح حروف ربط و برخی اشکالات جزئی، متن ایشان اصلاح شده است.

عزیزاله جوینی (۱۳۰۴-۱۳۹۱) استاد فقید زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، آثار متعددی از جمله خلاصۀ خمسۀ نظامی گنجوی (۱۳۶۷)، نبرد اندیشه‌ها در حماسه رستم و اسفندیار از دست‌نویس موزۀ لنینگراد (۱۳۷۴)، فرهنگ مصادر اللغة (۱۳۷۷)، نهج‌البلاغه البلاغه با ترجمه فارسی قرن پنجم و ششم (۱۳۷۷) و فرهنگ مجموعة الفرس (۱۳۷۸) در مجموعه انتشارات دانشگاه منتشر کرد. دست‌نویس شاهنامه فردوسی در کتابخانه موزه فلورانس (به شماره Ms. Cl. lll. ۲۴) با تاریخ محرّم سال ۶۱۴ هجری قمری، قدیمی‌ترین دست‌نویس شاهنامه است که در سال ۱۹۷۸ میلادی شناسایی شد و شامل تنها نیمی از متن اثر است.

دوشنبه، 22 اردیبهشت 1404


لینک‌های خبر:

 https://www.irna.ir/news/85830654/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%AA%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D9%81%D9%84%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%DB%B1%DB%B2-%D8%B3%D8%A7%D9%84

https://news.ut.ac.ir/fa/news/47459/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%D8%A2%D8%AE%D8%B1-%D8%AA%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D8%AD-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D9%81%D9%84%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%DB%B1%DB%B2-%D8%B3%D8%A7%D9%84

https://press.ut.ac.ir/book_3967.html

چهارپاره (دوبیتیِ پیوسته)


باید همیشه با خودت تنها بمانی

تنهاییِ یوسف درونِ چاه زیباست

باید دلِ پاکت کمی هم تیره باشد

لک‌هایِ تیره رویِ قرصِ ماه زیباست 


گاهی کمی بی‌رحم باید بود، آری

گاهی خدا هم قاهر ‌و جبّار بوده‌ست

از هرکه می‌خواهی بپرس، این‌جا که هستی

پاداشِ خوبی‌ها طنابِ دار بوده‌‌ست 


در شهرِ بی‌رحمان و خون‌ریزانِ بی‌روح

هر گوشه‌اش صد جنگ خواهد بود، آری

بشکن که روحِ عشق را کشتند ای دل

نشْکستن این‌جا ننگ خواهد بود، آری 


شطرنجِ دوران باختن در قلبِ دشمن

بی مهره با کیش و گریزِ شاه زیباست

تنها بمان وقتی امیدت را گرفتند

تنهاییِ یوسف درونِ چاه زیباست


علی عشایری 

روزنامهٔ خبرِ جنوب، نگاهِ پنج‌شنبه، ۷ تیرِ ۱۴۰۳.

آدرس کانال تلگرامی علی عشایری با عنوان «دست‌نویس‌ها و متون کهن فارسی»

در این کانال تلگرامی یادداشت‌ها، تحقیقات، و نتایج مربوط به متون کهن فارسی و اشعار دیده‌نشدهٔ مکتوب در نسخه‌های خطی به اشتراک گذاشته می‌شود.

آدرس کانال:

https://t.me/PersianManuscripts

یادداشت عبدالمجید زنگویی بر مجموعه‌رباعی «نخل‌ها سروِ جنوب‌اند»

نخل‌ها سروِ جنوب‌اند


عبدالمجید زنگویی

در تابستان سال 1395 روزی که با معرفی آقای ایرج زبردست، شاعر شیرازی با آقای علی عشایری دیگر شاعر این شهر آشنا شدم گمان نمی‌کردم که جوانی بیست ساله یا کمتر اشعاری چنین زیبا، پخته و بی عیب و نقص بسراید یا سروده باشد، اشعاری به صنایع بدیعی و ادبی آراسته. همان روز چند رباعی از او برای چاپ در دفتر دوم کتاب «نگاهی تازه به دریا» گرفتم.

از آن زمان باب آشنایی با علی عشایری گشوده شد تا در دیماه 1399 یک مجموعه رباعی برای چاپ به اینجانب سپرد. دفتری با نام «نخل‌ها سرو جنوب‌اند». عنوانی که از یک قطعه شعر نیمایی برای این دفتر برگزیده است. عشایری زاده‌ی بندر گناوه در استان بوشهر است و اگرچه از کودکی (از سال 1381) به همراه خانواده در شیراز اقامت گزیده ولی هرگز فرهنگ و آداب و هوای جنوب را از یاد نبرده و نمی‌برد. اگرچه در طبیعت جنوب درخت سرو وجود ندارد ولی به جای آن تا چشم کار می‌کند نخل‌های برافراشته به قول خود عشایری در انتظار آفتاب ایستاده اند. و چنین است که شاعر نام این دفتر شعر را «نخل‌ها سرو جنوب‌اند» می‌گذارد که برگرفته از یکی از اشعار نیمایی اوست. و این نشان می‌دهد که علی عشایری غیر از رباعی در دیگر فرمها و گونه‌های شعری هم تجربه‌های خوبی دارد.

شاعر در این رباعی‌ها به خوبی احساس و اندیشه های خود را بیان می‌کند. در این دفتر کم حجم (حاوی 69 رباعی) با اجتماعیات، عاشقانه‌ها و عارفانه‌هایی رو به رو هستیم که با به کارگیری عناصر و تخیل سروده شده‌اند. با واژه‌ی سرو «بیش» از دیگر واژه‌ها رو به رو هستیم:

تو قبله‌ی عشق و من غزل‌آیینم

گلخنده‌ی مهر از لبت می‌چینم

وقتی که نگاه می‌کنم در چشمت

شیرازِ هزارسرو را می‌بینم

و در جای دیگر می‌خوانیم:

یک روز همه به عشق می‌آمیزند

می‌آیی و دردهای من می‌ریزند

از بسته ترین دریچه‌ی رو به دلم

می‌آیی و سروها به پا می‌خیزند

همانطور که گفتم گاهی هم با رگه‌های عرفانی رو به رو می‌شویم. آنجا که به نقل از بایزید بسطامی که گفته است: «لیس فی جبتی الا الله» یعنی در جامه‌ی من جز خدا هیچ نیست می سراید:

جز خالق عشق نیست در پیرهنم

اندیشه‌ی آبی جنون در سخنم

چیدند دو بال شوق پرواز مرا

با این همه آن مرغ سبکسیر منم

گاهی این موضوع را در اسطوره می‌آمیزد و انسان‌های اسطوره‌ای را فراموش نمی‌کند:

گرم است هنوز و غم به جانش نزده است

جز درد، کسی زخم زبانش نزده است

آهی که نشسته در گلویم آرام

تیری است که رستم از کمانش نزده است

و در جای دیگر که پیوند عرفان و اسطوره و تاریخ در یک رباعی نمایان می‌شود:

یک کاوه‌ی بیقرار می‌خواهد شهر

منصورِ به رویِ دار می‌خواهد شهر

شبدیز و کهر، رخش زیاد است اینجا

شمشیرزنی سوار می‌خواهد شهر

اشاره کردم که عشایری در تصویرسازی و تخیل هم مهارت دارد که نمونه‌ای می‌خوانیم:

از ماه سوال کردم آن شب که چرا

در شور جوانی کمرت گشته دو تا؟

با درد به من گفت که تو می‌شکنی

در غربت شب اگر کِشی بارِ مرا

و یا:

از قله‌ی کوه دردها می‌خیزم

با صخره‌ی سخت ظلم می‌آویزم

چون باد که بید را نمی‌لرزانم

رودم که به پای سروها می‌ریزم

و اما اغراق نیست اگر بگویم ریشه و بن مایه‌ی همه‌ی رباعی‌هایش بر عنصر عشق استوار است. عشقی عمیق و فلسفی نه ساده و سطحی:

با سر به رهِ عشق رَوَد در کیشش

باغی همه‌سرو می‌دمد از پیشش

این مرد که سرنگون چنین می‌تازد

خودکار من است، درد دارد نیشش

یا:

از گوشه‌کنار می‌برد ما را عشق

در دامن خار می‌برد ما را عشق

با این همه دسته‌گل که داده‌ است به آب

آخر سرِ دار می‌برد ما را عشق

بگذریم. پیرامون چهارگانه های این شاعر جوان و نیک اندیش بسیار می‌توان گشت و نوشت که اینها نمونه‌ای است از خروار شعر علی عشایری که بی‌تردید آینده‌ای بسیار درخشان پیش رو خواهد داشت.

شیراز، آبان 1400

 

 

 

منبع: هفته‌نامۀ نسیم جنوب،‌ سال بیست و چهارم، شمارۀ 983، چهارشنبه 17 آذر 1400.

چند رباعی



با سر به رهِ عشق رود در کیشش
باغی همه سرو، می‌دمد از پیشش
این مرد که سرنگون چنین می‌تازد
خودکار من است، درد دارد نیشش

***
 

در دشتِ بهار، سبزِ مادر زادند
در سینه‌ی دی‌ماهِ زمان آباد‌ند
از بادِ خزان، نه زرد گشتند نه سرخ
این‌گونه همیشه سروها آزادند

  ***

 

از گوشه کنار می‌برد ما را عشق
در دامنِ خار می‌برد ما را عشق
با این همه دسته‌گل که داده‌ست به آب
آخِر سرِ دار می‌برد ما را عشق

 ***


امشب به هزار بوسه لایق شده‌ای
خوشرنگ‌تر از دشتِ شقایق شده‌ای
عالی‌ست چنین حالتِ تو، اما... وای...
ای دل! نکند دوباره عاشق شده‌ای؟!

 

 از مجموعه رباعی «نخلها سروِ جنوبند» انتشارات لیان، چاپ اول، اسفند 1399