ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
با سر به رهِ عشق رود در کیشش
باغی همه سرو، میدمد از پیشش
این مرد که سرنگون چنین میتازد
خودکار من است، درد دارد نیشش
در دشتِ بهار، سبزِ مادر زادند
در سینهی دیماهِ زمان آبادند
از بادِ خزان، نه زرد گشتند نه سرخ
اینگونه همیشه سروها آزادند
از گوشه کنار میبرد ما را عشق
در دامنِ خار میبرد ما را عشق
با این همه دستهگل که دادهست به آب
آخِر سرِ دار میبرد ما را عشق
***
امشب به هزار بوسه لایق شدهای
خوشرنگتر از دشتِ شقایق شدهای
عالیست چنین حالتِ تو، اما... وای...
ای دل! نکند دوباره عاشق شدهای؟!
از مجموعه رباعی «نخلها سروِ جنوبند» انتشارات لیان، چاپ اول، اسفند 1399
خیلی زیبا بود
درود بر این طبع آتشین
عالیه
درودت دوست شاعرم نویسا باشی
عالی بود جناب عشایری
علی همیشه عالی
بادرود خدمت شما عزیز دل وجانِ جان
بسیار عالی، زیبا، مثل همیشه
بمانید به مهر وشادزی تادیر
چل گل
سرودههای شما زیبا بودند و از این به بعد هم زیبا خواهند بود...
احسنت بسیار زیبا